شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
از گـردش فـلـک، سـر و سالار سلسله شد در کـمـنـد عـشـق، گـرفـتـار سلسله نَـبـوَد هـزار یـوسف مـصـری بهای او آن یـوسـفـی که بـود خـریــدار سـلـسـله تا دست و پا و گردن او شد به زیر غُل رونـق گـرفت ز آن هـمـه بازار سلسله هرگز گلی ندیده ز خار آنچه را که دید آن عـنـصــر لـطـیـف ز آزار سـلـسـلـه آگـه ز کار سلسله جـز کـردگـار نیست کان نـازنین چـه دیـد ز کـردار سلسله؟ غـمـخـوار و یار تا نفس آخرین نداشت نـگـشـود دیـده جـز که به دیـدار سلسله جان ها فـدای آن تن تنها که از غـمـش خـون میـگریست دیدۀ خـونـبـار سلسله این قصه،غصه ای است جهانسوز وجانگداز کوتـاه کـن که سـلـسـلـه دارد سر دراز |